Soltan

1

چه غریب ماندی ای دل !

نه غمی ، نه غمگساری

نه به انتظار یاری ،

نه ز یار انتظاری

غم اگر به کوه گویم

بگریزد و بریزد

که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری...

نوشته شده در برچسب:دلنوشته تنهایی, غم, انتظار, دلنوشته تنهایی,ساعت توسط سلطان| |



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت